اول اینکه وقتی از ما زمان میگیرید که طوماری که نوشتین رو بخونیم و بسیار مدعی شعور و درک و فهم هستین قطعا باید پاسخی که به انتقادتون داده میشه رو هم بخونید
دوم اینکه به نظرم شما در مورد دل نگرانی ای که بابت دوستتون دارین حتما یه تاپیک بزنید که روانشناسها بررسی کنن علت این حجم از پرخاش و بدبینی آیا به خاطر ایشونه یا دلایل بنیادی تری داره
یا حتی میتونید صرفا یه تاپیک بزنید بنویسید حالتون بده که بقیه درک کنن و کمک؛ نه اینکه بیاین به یه تاپیکی که اصلا نفهمیدین چی نوشته و منظورش چیه هرچی که میخواین بگین و توهین کنید
بهتون پیشنهاد میکنم کتاب نیمه ی تاریک وجود از دبی فورد رو حتما بخونید چون از ادبیاتتون کاملا مشخصه که نخوندینش و مطمئنم که با این پیشنهاد هم نمیرین سمتش
پس من محض اطلاعتون بگم عملکرد شما در علم روانشناسی «فرافکنی» لقب میگیره( البته اگه به علم معتقدین اصلا
)
یعنی شما خصوصیتی که در خودتون وجود داره و نمیخواین بپذیریدش به دیگران نسبت میدین
خوب فکر کنید بهش قطعا به حرفم میرسید
از طرفی انسان هرگز صفتی رو در دیگری تشخیص نمیده مگر اینکه اون صفت رو خودش داشته باشه
شما که ادعای شعور و فهم دارین قطعا باید بدونید که قضاوت کردن بزرگ ترین جنبه ی بیشعوریه
شما از کجا انقدر مطمئنید که ما اهل کمک نیستیم؟!
شما که میگین انسانهای واقعی کمک هاشون رو جار نمیزنن
خود من نه، فرض کن من اهل شعارم
چطوری به خودتون اجازه میدین مابقی رو بدون شناخت مورد حمله ی توهین قرار بدین
فرض سوال بر این بود که یه منبع بی نهایت در اختیار ادم باشه
وگرنه تا بوده ما درد های اجتماعی بسیاری دیدیم
و کاری از دستمون بر نیومده که اگه اومده باشه انجام دادیم و به قول خودتون اصلا نیازی به بوق و کرنا کردن نیست...
فکر کنم نیازه شما عینکتون رو ور دارین و خودتون رو در دیگران نبینید دیگه.